Flashback: Shabnam Assadollahi’s Goodbye message to her Radio Hamseda Audience

Shabnam Assadollahi
9 min readJul 25, 2019

--

Sept. 4, 2011, Ottawa

پیام شبنم اسدالهی به شنوندگان همصدا

Shabnam Assadollahi’s final message to Hamseda’s listeners

Hamseda’s last show on CHIN radio Ottawa was supposed to be aired on this station’s regular Persian spot on Sept. 4th, but according to CHIN radio’s policy ”due to the producer’s resignation” CHIN radio Ottawa’s General Manager did not allow me to go on air.

Thank you.

Shabnam Assadollahi

RadioHamseda.net

شنوندگان گرامی همصدا

همانطورکه در این چند هفته اخیر به آگاهی تان رسید. این آخرین برنامه همصدا از اتاواست که در آن پیامهای پرمهر و نیرو بخشتان و نیز چکیده کارنامه ۴۰۴ برنامه مستقل همصدا از نوامبر ۲۰۰۳ تا کنون را خواهید شنید.

همصدا ازبدو تشکیلش تا کنون، به دور از هر گونه انگیزه مالی و تجاری، با کمک کارشناسان سرشناس همکار و میهمان، به تهیه و پخش زنده‌ی برنامه‌های آموزشی و اطلاع رسانی در زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی، مشاوره‌ی تغذیه، پزشکی، خانواده، رفتار درمان، پیش دبستانی، فرزندپروری، مهاجرت، مالی ،مسکن، مقررات قانونی و حقوقی در کانادا، و موسیقی پرداخت. همچنین برای راهنمایی مهاجرین فارسی زبان بسیاری که در کانادا به عنوان کشور میزبان با مسائل ناشناخته فرهنگی، اجتماعی، مهاجرت، حقوقی و مالی روبرو بوده‌اند، کارگاه های بسیاری چه در رادیو و چه از طریق انجمنهای غیر انتفاعی شهر اتاوا برگزار کرد.

ناگفته نماند که در طی این ۸ سال ، پرداختن به مسائل نقض حقوق بشر در ایران جزو یکی از مهمترین برنامه های همصدا بوده که توانست شنونده های بسیاری را ازایران و نقاط مختلف جهان به خود جلب نماید و پل ارتباطی بین ایرانیان داخل و خارج شود تا صدای بی صدایان و دانشجویان آزادیخواه ایران را به گوش همگان برساند .

برنامه همصدا با همکا ری و همیاری امیر حسینی شروع شد و پس از گذشت چند سال امیر به دنیای هنر وارد شد و فصل تازه ای را در زندگی خود آغازنمود.

پس از امیر، دی جی شهریار با ما برای مدتی همکاری کرد و بعد از ایشان همکارعزیزم حامد حسن زاده و دی جی پیام افتخار همکاری و دوستی را به همصدا دادند .

برنامه همصدا چند سالی از برنامه های کودکان که با همکاری خانم شیما رقیبدوست تهیه میشد استفاده برد و در چند ماه اخیر جوانترین عضو تیم همصدا آرتین عوض نیا به همصدا ملحق شد و برنامه های بسیارخوب آرتین با نوجوانان را برایمان به ارمغان آورد.

از اینکه شما شنوندگان وفادارمان در طی این ۸ سال فعالیت همصدا با مهربانی ما را به منازل و اتومبیلهای خود دعوت نمودید تا صدای ما را بشنوید متشکریم .همچینین ازتمامی حمایت کنندگان مالی همصدادر این ۸ سال فعالیت تشکر میکنیم که بدون حمایت مالی آنان، پخش حتی یک ساعت از این برنامه ها میسر نمیبود.

از تیم مجرب همصدا شامل : اساتید، اندیشمندان و کارشناسان شناخته شده ی ایرانی که معرف حضورتان هستند و ذکر نام همگی و شرح کارنامه ایشان دراین برنامه نمیگنجد کمال سپاس را داریم .

به ویژه از پروفسورپرویز قدیریان، دکتر شاهرخ احکامی، دکترحمید اکبری، دکترشهره ارشادی، دکترناصر صفایی نایینی ، دکتر سهراب خوشبین، دکتر عطا انصاری ، دکتر مریم حسن زاده، دکتر ماندانا نیکویی ، دکتر فرهنگ هولاکویی، پروفسور فرهاد آفاق، دکتر منوچهر عاصمی ، دکتر شهروز رضا نیا ، دکتر شهرام ایوب زاده، خانمها: نگار اشتری، آزاده طباطبایی، مینو حنانی، مهرک هزاوه، ساقی حسین زاده، آقایان: بیژن فرد، امید معانی، بهرام دهقانی بینهایت سپاسگزاریم.

همچنین از مهمانان گرانقدر بسیاری که در این ۸ سال به ما افتخارداده و در برنامه های همصدا شرکت نمودند سپاسگزاریم. از جمله:

پروفسوراحسان یارشاطر، عالیجناب دوید کیلگر، ام پی جان وستن، دکتر شیرین عبادی، دکتر پری اسفندیاری، دکتر رضا مریدی، دکتر امیرخدیر، دکتر فرزین دواچی، دکتر مهرداد عمادی، دکتر آرش ایراندوست، دکتر اسماعیل نوری علا، خانمها: ناهید احکامی، رنه ردمن، نازنین افشین جم، رودی بختیار، شبنم رضایی، شیوا محبوبی، شیرین نریمان، پری اباصلتی، مولود زهتاب، گیتی رحمانیان، شیلجا ورما، کلر لوپز، مارینا نعمت، هاله زمانپور، عهدی حاتم گای، آقایان: حسین حسین زاده ، منصور پویان ، مراد مختاری ، دیوید هریس ،حسن داعی، همایون مبصری، ابای کوکر، ، ولت مارتین، عبدالحسین مخت آباد، مسلم منصوری، فرید صلواتی، مسعود رعوف، کیانوش سنجری، احمد باطبی، بهروز آفاق، رضا دقتی، رحیم رشیدی، رضا ولیزاده، رضا کهلیلی، پیمان سلطانی ،علی بزرگمهر ، شاهرخ مشکین قلم،مز جبرانی ، کامران عمید، ناصر پل…

شاعران و استادان نعمت میرزازاده- میم آزرم، دکتر اسماعیل خویی، ایرج جنتی عطایی،هادی خرسندی، محمد جلالی چیمه — میم سحر، میرزا آقا عسکری مانی، اسفندیار منفرد زاده، مجید کفایی، منوچهر نیک نفس…

و هنرمندان زنده یاد: میری-عبدالعلی همایون- جمشید شیبانی وارحام صدر

و بسیاری از هنرمندان محبوب ایرانی چون آرمیک، اردشیر فرح ، لقمان ادهمی، داریوش اقبالی، حمیرا، ابی ،ستار، فرشید امین، بهزاد ، فائزه، شاهرخ ،علیرضا قربانی، شکیلا، اندی، لیلا فروهر،شهره صولتی، شهرام صولتی، هنگامه، شهپال شب پره، شهرام شب پره، راشید، پویا، شادمهرعقیلی، امید ، علی نظری، امیر رسایی … و میهمانان گرانقدر بسیاری که در این زمان کوتاه ذکر نام تمامی آنان امکان پذیر نمیباشد و به این جهت پوزش می طلبیم.

از همه مهمتر از شهرا م، یار وفادار وهمسر عزیزم که با همیاری با من، همچنین مسولیت انتخاب موسیقی، ویرایش صدا، و به روز رسانی تارنمای همصدا را نیز به عهده داشته وهمچنین از خانواده عزیزم و دوستان نزدیکم برای پشتیبانی وشکیبایی و همراهیشان بی اندازه سپاسگزارم .

دوستان عزیز همصدا ،حال درپایان این سخن از شما اجازه میخواهم که برای اولین بارکمی هم در باره پیشینه کارهای رادیویئ خود و هدفم از ایجاد همصدا صحبت کنم.

من از سال۱۹۹۴ به مدت ۶ سال دراستان بریتیش کلمبیا در یک ایستگاه رادیویی کانادایی — آمریکایی برنامه های رادیویی آموزشی برای کودکان ، نوجوانان و جوانان داشتم که از مونت کارلو -موناکو به ایران، افغانستان و تاجیکستان پخش میشدند .

در ماه آوریل ۲۰۰۲ به شهر زیبای اتاوا نقل و مکان کردم . و پس از مدت کوتاهی زندگی در اتاوا متوجه شوم که ایرانیان در این شهر هیچ مرکز اجتماعی و فرهنگی به غیر از خانه فرهنگ رژیم جمهوری اسلامی ایران ندارند و حتا در این شهر در آن زمان یک نشریه فارسی زبان هم وجود نداشت.

از این رو، پس از ملاقاتم با آقای کارل نیکلسون مدیر اجرایی Catholic Immigration Center و ازاعضای سابق هیات مدیره رادیو چین، دعوت ایشان را برای همکاری در بخش فارسی این رسانه پذیرفتم تا با بهره‌گیری از تجاربم در زمینه کار رادیویی و مهاجرت ، از طریق امواج رادیویی، مرکزی برای پیوند پارسی زبانان مقیم اتاوا و حومه، و دور از هر گونه وابستگی سیاسی ایجاد کنم.

مجسم کنید که من با توجه به اینکه در این شهر تازه وارد بودم و هیچ شناختی ازایرانیان اتاوا و نیز تجربه ی در زمینه فروش آگهی و تامین حمایت مالی نداشتم ، برای تامین هزینه ۲ ساعت برنامه رادیویی و بقای همصدا باید صاحبآن مشاغل شهر را به خرید آگهی ترغیب مینمودم . در همان ابتدای تشکیل همصدا از میان صاحبان مشاغل ایرانی اتاوا ، خانم آذر آقارضی از شرکت هواپیمایی پارسیا، آقایان: بیژن فرد، از شرکت مالی مانی وست ، محسن محمدی از سوپرمارکت آریا، پیمان قمری از آموزشگاه رانندگی جیمز، امیر بهجتی از آموزشگاه رانندگی بی جی، دعوت همصدا را پذیرفتند و سالهاست بدون قید وشرط از من حمایت و برنامه همصدا را پشتیبانی کر دند .

همچنین، اگر در خاطرتان باشد در برنامه های نخست همصدا ، زبان فارسی من چنگی به دل نمیزد چون بر خلاف برنامه های سابق رادیویی ام، در رادیو چین برنامه ها به صورت زنده پخش میشد و امکان اصلاح اشتباهات وجود نداشت

با عشق به آرمانم و اعتقاد به اینکه تنها راه آزادی یک جامعه رسیدن آن به آگاهی اجتماعی و مدنیست و از همه مهمتر پشتیبانی بیدریغ همسر و خانواده ام، این راه دشوار برایم آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

============================

دوستی دارم که میگفت: مردم ایران 4 دسته هستند! نسلی که اشتباه کرد،نسلی که سوزاند، نسلی که سوخت و نسلی که در راه است.. و من پیام خداحافظی ام را با یادآوری داستانی که همه فراموش کرده ایم، ولی خطاب به نسلی که در راه است آغاز میکنم.

روزی شازده کوچولو در مسیر سفر طولانی خود به گلستانی پر از گلهای سرخ شکفته رسید. گلهای سرخ گفتند: درود! شازده کوچولو پرسید: شما که هستید؟ گفتند: ما گل سرخیم! شازده کوچولو با خود آهی کشید و با خود گفت: پس چرا گل من به من گفته بود در عالم بی همتاست. ولی اینجا 5 هزار گل دیگر وجود دارد! اگر این همه گل را اینجا میدید، حتما پژمرده میشد! یا شاید خودش را به مریضی میزد و سرفه میکرد تا نظر من را به خودش جلب کند! ولی شازده کوچولو از اینکه دیگر گلش بی همتا نیست احساس افسردگی میکرد.

در این هنگام روباهی او را دید و گفت: درود! شازده کوچولو او را دید و گفت: درود! تو که هستی؟ روباه گفت: من روباهم. شازده گفت: بیا با هم بازی کنیم، من خیلی غمگین هستم. روباه گفت: من نمیتوانم با تو بازی کنم. تو مرا اهلی نکرده ای. شازده کوچولو پرسید: اهلی کردن یعنی چه؟ روباه گفت: (اهلی کردن) چیز بسیار فراموش شده ای است، یعنی علاقه ایجاد کردن.

روباه ادامه داد: ببین، تو برای من پسر بچه ای بیش نیستی مثل صدها هزار پسر بچه دیگر و من نیازی به تو ندارم. تو هم نیازی به من نداری. من هم برای تو روباهی هستم مثل هزاران روباه دیگر. ولی اگر تو مرا اهلی کنی، هر دو به هم نیازمند خواهیم شد. آنوقت هر دو برای هم در دنیا بی همتا خواهیم شد. در این لحظه شازده کوچولو با خود گفت: اکنون ارزش گل خودم را فهمیدم! او احتمالا مرا اهلی کرده است و به همین دلیل برای من بی همتا شده است.

روباه گفت: من مرغها را شکار میکنم و آدمها هم مرا شکار میکنند. در این میان همه آدمها و مرغها هم شبیه هم هستند. ولی اگر تو مرا اهلی کنی، زندگی من همچون خورشید خواهد شد. من با صدای پایی آشنا خواهم شد که با صدای پاهای دیگرفرق خواهد داشت. صدای پاهای دیگر مرا فراری خواهد داد ولی صدای پای تو همچون نغمه موسیقی مرا از لانه بیرون خواهد کشید.

روباه کمی ساکت ماند و یکباره گفت: بیزحمت مرا اهلی کن!

شازده کوچولو در جواب گفت: خیلی دوست دارم، اما وقت ندارم. من باید دوستانی پیدا کنم و آنها را بشناسم. روباه گفت: هیچ چیز را تا اهلی نکنی نمیتوانی بشناسی. آدمها دیگر وقت شناختن هیچ چیز را ندارند. آنها چیزهای ساخته و پرداخته از دکان میخرند ، اما چون کاسبی نیست که دوست بفروشد، آدمها بی دوست و آشنا مانده اند.

شازده کوچولو گفت: چه باید انجام بدهم؟ روباه گفت: باید صبور بود. تو اول کمی دور از من به این شکل لای علفها می نشینی . من از گوشه چشم به تو نگاه خواهم کرد تو هیچ حرفی نخواهی زد . سخن سرچشمه سوء تفاهم هاست. ولی تو هر روز میتوانی قدری جلوتر بنشینی. و هر دو رفتند. فردا شازده کوچولو دوباره آمد. روباه گفت: بهتر بود به وقت دیروز می آمدی. تو اگر هر روز ساعت 4 بعد از ظهر بیایی من از ساعت 3 به بعد کم کم خوشحال میشوم. و هر چه بیشتر وقت بگزرد، احساس خوشحالی من بیشتر خواهد شد. سر ساعت 4 نگران و هیجان زده خواهم شد. و آنوقت است که به ارزش خوشبختی پی خواهم برد. ولی اگر در وقت نا معلومی بیایی، دل مشناق من نمیداند کی خود را برای استقبال تو آماده کند. آخر هر چیزی باید (آئینی) داشته باشد!

شازده کوچولو پرسید: آیین چیست؟ روباه گفت: اینهم چیزی است که انسانها فراموش کرده اند. چیزی است که باعث میشود روزی با روزها ی دیگر و ساعتی با ساعتهای دیگر فرق پیدا کند.

و به این ترتیب شازده کوچولو روباه را اهلی کرد.

چند روز بعد، وقتی روز خداحافظی رسید، شازده کوچولو دوباره به دیدن باغ گلها رفت و به آنها گفت: شماها هنوز کسی را اهلی نکرده اید، کسی هم شما را اهلی نکرده است. ولی در این مدت من روباهی را اهلی کرده ام که الان او برای من در دنیا بی همتاست. شازده کوچولو ادامه داد، شما زیبائید ولی درونتان خالی است. به خاطر شما نمیتوان مرد. و با گفتن این جمله از باغ گلها رفت.

و در لحظه بدرود، روباه به شازده کوچولو گفت: رازی را به تو خواهم گفت: آنجه اصل است، از دیده نهان است. آنجه به گل تو و من ارزش داده است، عمری است که تو پای ما صرف کردی. و روباه ادامه داد: آدمها این حقیقت را فراموش کرده اند ولی تو فراموش نکن! تو هر چه را اهلی کنی همیشه مسئول آن خواهی بود و اکنون تو مسئول گل خود هستی.

==========

و شنوندگان و همراهان محترم، اینچنین بود که من شبنم اسدالهی داوطلبانه هفته ای دو ساعت- ، مسئول رادیوی همصدای اتاوا شدم. آنچه به رادیو همصدا ارزش میداد، عمری بود که برای آن صرف کردم. رادیو همصدایی که از دیده نهان بود. رادیو همصدای اتاوا برای اینکه حس مسئولیت خود را نسبت به جامعه ایرانی و پارسی زبانرا به یک آئین تبدیل کند، هر هفته و بدون وقفه در روزهای یکشنبه در مدت 8 سال و در زمان مقرر پخش میگردید،… برای اینکه هر چیزی می باید آئینی داشته باشد! پس تمام مشکلات را با صبوری پشت سر گذاشتم. در برابر نامردمی ها، سکوت کردم. آخر سخن، سرچشمه سوء تفاهم هاست. ولی در نهایت علاقه ایجاد شد و آنجه را نمیتوان از دکان هیچ کاسبی خرید، به دست آوردم. و من اکنون دوستانی دارم بهتر از برگ درخت… و خدایی که در این نزدیکیست.

و امروز دیگر نه شما شبیه هزاران شنونده دیگر رادیو همصدا هستید و فکر میکنم، نه رادیو همصدا شبیه هزاران رادیو دیگر! امروز دیگر شما برای من در عالم بی همتا هستید. اینک، پس از ۴۰۴ برنامه زنده و مستقل و بیش از ۱۰۰۰ مصاحبه، این فصل از فعالیت من در شهر اتاوا نیز با خاتمه برنامه همصدا در رادیو چین بسته شد.

به گفته نیما یوشیج و از سخنان زنده یاد فریدون فرخزاد باید از چیزی کاست تا به چیزی افزود

به پایان آمد این دفتر ، حکایت همچنان باقیست

بدرود تا درودی دیگر

شبنم اسدالهی، رادیو همصدا، کانادا

--

--

Shabnam Assadollahi
Shabnam Assadollahi

Written by Shabnam Assadollahi

Shabnam is a Canadian human rights activist and freelance writer/journalist of Iranian origin and a former child prisoner of Evin Prison.

No responses yet